این تویی که اغیار را ازدل های دوستانت زدودی ... و چون عالَم ها آن را وحشت زده کند، تو همدم آنانی . [امام حسین علیه السلام ـ در دعای روز عرفه ـ]
دانستنیهای ایران زمین
قتل عمر چگونه اتفاق افتاد؟
سه شنبه 87 مهر 9 , ساعت 2:55 عصر  

قتل‌عمر چگونه‌اتفاق‌افتاد؟ (به روایت استاد زرین کوب)
توطئه‌قتل‌عمر که‌بعضی‌از ایرانیان‌ساکن‌مدینه‌در آن‌دست‌اندرکار بودند گواه‌این‌دعوی‌است‌، ابولوءلوء فیروز که‌دو سال‌بعد از فتح‌نهاوند، عمر بر دست‌او کشته‌شد از مردم‌نهاوند بود. نوشته‌اند که‌او قبل‌از اسلام‌به‌اسارت‌روم‌افتاده‌بود و سپس‌مسلمانان‌او را اسیر کرده‌بودند. اینکه‌او را رومی‌و حبشی‌و ترسا گفته‌اند، نیز ظاهراً از همین‌جاست‌و محل‌تأمّل‌هم‌هست‌. به‌هر حال‌نوشته‌اند که‌وقتی‌اسیران‌نهاوند را به‌مدینه‌بردند ابولوءلوء فیروز، ایستاده‌بود و در اسیران‌می‌نگریست‌. کودکان‌خردسال‌را که‌در بین‌این‌اسیران‌بودند دست‌بر سرهاشان‌می‌پسود و می‌گریست‌و می‌گفت‌عمر جگرم‌بخورد. نوشته‌اند این‌فیروز، غلام‌مغیرة‌بن‌شعبه‌بود. بلعمی‌گوید که‌«درودگری‌کردی‌و هر روز مغیره‌را دو درم‌دادی‌. روزی‌این‌فیروز سوی‌عمر آمد و او با مردی‌نشسته‌بود. گفت‌یا عمر مغیره‌بر من‌غلّه‌نهاده‌است‌و گران‌است‌و نتوانم‌دادن‌بفرمای‌تا کم‌کند. گفت‌چند است‌؟ گفت‌روزی‌دو درم‌. گفت‌چه‌کار دانی‌؟ گفت‌درودگری‌دانم‌و نقاشم‌و کنده‌گر، و آهنگری‌نیز توانم‌. پس‌عمر گفت‌چندین‌کار که‌تو دانی‌، دو درم‌روزی‌نه‌بسیار بود. چنین‌شنیدم‌که‌تو گویی‌من‌آسیا کنم‌بر باد که‌گندم‌آس‌کند. گفت‌آری‌. عمر گفت‌مرا چنین‌آسیا باید که‌سازی‌. فیروز گفت‌اگر زنده‌باشم‌سازم‌تو را یک‌ آسیا که‌همه‌ی‌اهل‌مشرق‌و مغرب‌حدیث‌آن‌کنند. و خود برفت‌. عمر گفت‌این‌غلام‌مرا بکشتن‌بیم‌کرد. به‌ماه‌ذی‌الحجّه‌بود بامداد سفیده‌دم‌. عمر به‌نماز بامداد بیرون‌شد به‌مَزگِت‌ و همه‌یاران‌پیغمبر صف‌کشیده‌بودند و این‌فیروز نیز پیش‌صف‌اندر نشسته‌و کاردی‌حبشی‌داشت‌. دسته‌به‌میان‌اندر، چنان‌که‌تیغ‌هر دو روی‌بُوَد و راست‌و چپ‌بزند و اهل‌حبشه‌چنان‌دارند. چون‌عمر پیش‌صف‌اندر آمد، فیروز او را شش‌ضرب‌بزد از راست‌و چپ‌، بر بازو و شکم‌، و یک‌زخم‌از آن‌بزد به‌زیر ناف‌، از آن‌یک‌زخم‌کشته شد و فیروز از میان‌مردم‌بیرون‌جست‌...» در این‌توطئه‌قتل‌عمر چنان‌که‌ار قرائن‌برمی‌آید ظاهراً هرمزان‌و چند تن‌از یاران‌پیغمبر دست‌داشته‌اند. بلعمی‌می‌گوید که‌چون‌«عثمان‌بن‌مَزگِت‌آمد و مردمان‌گرد آمدند، نخستین‌کاری‌که‌کرد عبیداللّه‌بن‌عمر را بخواند و از همه‌ی‌پسران‌عمر عبیداللّه‌مهتر بود. و آن‌هرمزان‌که‌از اهواز آورده‌بودند پیش‌پدرش‌و مسلمان‌شده‌بود، همه‌با ترسایان‌نشستی‌و جهودان‌، و هنوز دلش‌پاک‌نبود و این‌فیروز که‌عمر را شهید کرد ترسا بود و او هم‌با هرمزان‌همدست‌بود و غلامی‌بود از آن‌سعدبن‌ابی‌وقّاص‌، حنیف‌نام‌، و هر سه‌به‌یک‌جای‌نشستندی‌و ابوبکر را پسری‌بود نامش‌عبدالرّحمن‌، با عبیداللّه‌بن‌عمر دوست‌بود و این‌کارد که‌عمر را بدان‌زدند سلاح‌حبشه‌بود و به‌سه‌روز پیش‌از آنکه‌عمر را بکشتند عبیداللّه‌با عبدالرّحمن‌نشسته‌بود. عبدالرّحمن‌گفت‌من‌امروز سلاحی‌دیدم‌بر میان‌ابولوءلوء بسته‌، عبیداللّه‌گفت‌به‌در هرمزان‌گذشتم‌او نشسته‌بود و فیروز ترسا، غلام‌مغیرة‌بن‌شعبه‌و این‌ترسا غلام‌سعدبن‌ابی‌وقّاص‌نیز بود و هر سه‌حدیث‌همی‌کردند و چون‌من‌بگذشتم‌برخاستند و آن‌کارد از کنار فیروز بیفتاد... پس‌آن‌روز که‌فیروز عمر را آن‌زخم‌زد و از مزگت‌بیرون‌جست‌و بگریخت‌مردی‌از بنی‌تمیم‌او را بگرفت‌و بکشت‌و آن‌کارد بیاورد. عبیداللّه‌آن‌کارد بگرفت‌و گفت‌من‌دانم‌که‌فیروز این‌نه‌به‌تدبیر خویش‌کرد واللّه‌که‌اگر امیرالمؤمنین‌بدین‌زخم‌وفات‌کند من‌خلقی‌را بکشم‌که‌ایشان‌اندرین‌هم‌داستان‌بوده‌اند. پس‌آن‌روز که‌عمر وفات‌یافت‌، عبیداللّه‌چون‌از سر گور بازگشت‌به‌در هرمزان‌شد و او را بکشت‌و به‌در سعد شد و حنیفه‌را بکشت‌. سعد از سرای‌بیرون‌آمد و گفت‌غلام‌مرا چرا کشتی‌؟ عبیداللّه‌گفت‌بوی‌خون‌امیرالمؤمنین‌عمر از تو می‌آید تو نیز بکشتن‌نزدیکی‌. عبیداللّه‌موی‌داشت‌تا به‌کتف‌. پس‌چون‌سعد را بکشتن‌بیم‌کرد سعد بن‌ابی‌وقّاص‌فراز شد و مویش‌بگرفت‌و بر زمین‌زد و شمشیر از دست‌وی‌بستد و چاکران‌را فرمود تا او را به‌خانه‌ای‌کردند تا خلیفه‌پدید آید که‌قصاص‌کند. پس‌چون‌عثمان‌بنشست‌نخستین‌کاری‌که‌کرد آن‌بود که‌عبیداللّه‌عمر را بیرون‌آورد از خانه‌ی‌سعد و یاران‌پیغمبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و آله‌نشسته‌بودند، گفت‌چه‌بینید و او را چه‌باید کردن‌؟ علی‌گفت‌بباید کشتن‌به‌خون‌هرمزان‌که‌هرمزان‌را بی‌گناه‌بکشت‌و این‌هرمزان‌مولای‌عبّاس‌بن‌عبدالمطّلب‌بود... و قرآن‌و احکام‌شریعت‌آموخته‌بود و همه‌ی‌بنی‌هاشم‌را در خون‌او سخن‌بود پس‌چون‌علی‌عثمان‌را گفت‌عبیداللّه‌را بباید کشتن‌، عمروبن‌عاص‌گفت‌این‌مرد را پدر کشتند او را بکشی‌، دشمنان‌گویند خدای‌تعالی‌کشتن‌اندر میان‌یاران‌پیغمبر افکند و خدای‌، تو را از این‌خصومت‌دور کرده‌است‌که‌این‌نه‌اندر سلطانی‌تو بود.عثمان‌گفت‌راست‌گفتی‌من‌این‌را عفو کردم‌ودیت‌هرمزان‌از خواسته‌ی‌خویش‌بدهم‌و از عبیداللّه‌دست‌بازداشت‌»
ظاهراً بدین‌گونه‌، ایرانیان‌کینه‌ی‌ضربتی‌را که‌از دست‌عمر، در قادسی‌و جلولاء و نهاوند دیده‌بودند در مدینه‌از او بازستاندند و نیز در هر شهری‌که‌مورد تجاوز و دستبرد عربان‌می‌گشت‌، ناراضیان‌تا آنجا که‌ممکن‌بود، درمی‌ایستادند و تا وقتی‌که‌به‌کلّی‌از دفاع‌و مقاومت‌نومید نشده‌بودند در برابر این‌فاتحان‌که‌به‌رغم‌سادگی‌سپاهیانه‌رفتاری‌تند و خشن‌داشتند سر به‌تسلیم‌فرود نمی‌آوردند.
با این‌حال‌، وقتی‌آخرین‌پادشاه‌سرگردان‌بدفرجام‌ساسانی‌در مرو به‌دست‌یک‌آسیابان‌گمنام‌کشته‌شد و شاهزادگان‌و بزرگان‌ایران‌پراکنده‌و بی‌نام‌و نشان‌گشتند، رفته‌رفته‌آخرین‌آبها نیز از آسیاب‌افتاد و مقاومتهای‌بی‌نظم‌و غالباً بی‌نقشه‌و بی‌نتیجه‌ای‌هم‌که‌در بعضی‌شهرها از طرف‌ایرانیان‌در مقابل‌عربان‌می‌شد به‌تدریج‌از میان‌رفت‌. عربان‌بر اوضاع‌مسلّط‌گشتند. امّا هیچ‌چیز مضحک‌تر و شگفت‌انگیزتر و در عین‌حال‌ظالمانه‌تر از رفتار این‌فاتحان‌خشن‌و ساده‌دل‌نسبت‌به‌مغلوبان‌نبود.


نوشته شده توسط MOSTAFA | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

دانستنیهای ایران زمین

MOSTAFA
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 27 بازدید
بازدید دیروز: 50 بازدید
بازدید کل: 423130 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

جستجوی گوگل [98]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
دانستنیها[29] .
نوشته های پیشین

وقتی تمدن کهن خود را گم می کنیم!
روایتی دیگر از خشایارشا
ساختار ارتش هخامنشی
ساختار ارتش اشکانی
ساختار ارتش ساسانی
درباره آذربایجان و آران و زبان ...
آریوبرزن نماد ایستادگی ایرانیان ...
سورنا سردار دلیر اشکانی
بهرام چوبین نابغه جنگی
افسانه سه یار دبستانی
. تاثیر و نفوذ آیین زرتشت در فلاسفه یونان و پرسش و پاسخ در مورد
نگاهی به دو بدبین : خیام وبودا
پیشدادیان
روستانشینی
شهرنشینی
شهر، شهرسازی و شهرنشینی در ایران
اردوان پنجم (اشک بیست و نهم)
آرش اسطوره جانفشانی در راه میهن
اسفندگان، یا روز عشاق
کیومرث
شاهان پیشدادیان
تهمورث دیوبند
ضحاک
نگاهی بر چهارشنبه سوری
ایران پیش از تاریخ
برگی از تاریخ ایران زمین
اروپای یخین، ایران بارانین
زنان ایرانی در عصر نوسنگی
نخستین ساکنان فلات ایران
ایرانیان نوسنگی و حکایت مرگ
اسکندر؛ طلوع و غروبی زودگذر
جمشید
جمشید در شاهنامه
جمشید در اوستا
جمشید در نوشته های فارسی
خداوند، سرزمین آریا را بهترین سرزمینها آفرید
ایرانیان پیش از تاریخ
کسی به دفاع از ساسانیان رغبت نداشت!
چرا نهاوند سقوطکرد؟
مقاومت های محلّی بر علیه تازیان
قتل عمر چگونه اتفاق افتاد؟
رفتار فاتحان تازی- ایرانیان حساب عربان را از اسلام جدا کردند
سلسه ساسانیان
کوروش بزرگ
لوگوی وبلاگ من

دانستنیهای ایران زمین
لینک دوستان من

همفکری
عاشق آسمونی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
آقاشیر
سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید
شعر و احساس
امام مهدی (عج)
محفل یاران
وبلاگ گروهی موج
وقت سفارت امریکا در دبی وقبرس *** APPOINTMENT INTERVIEW

ما تا آخرایستاده ایم
فقط خدا رو عشقه
حسین کاظمی
هر چی بخوای اینجا هست
آدمکها
عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
نامه ای در راه عشق
شاخه نبات
مقالات مشاوره و روانشناسی و اختلالات روانی
حرفهای شیرین
خلوتگه یار
فرشته ی عشق و زندگی
زورخانه باباعلی
انان که خاک را به نظر کیمیا کنند
عشق سرخ
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
مذهب عشق
شایگان♥®♥
درد شکفتن (یاد آوری عظمت من و تو )
ناگفته های آبجی کوچیکه
عــــشقـــــولـــــک
در قلمرو سکوت
یا زهرا(س)
امیدزهرا
شب مهتابی
همسفر عشق
حـــکــمـــت آ بــــاد
کلبه شعر و مقاله و دانلود
کشکول
خورشید سرد
رنگ طالبی بوی خدا دارد !
همیشه با هم
خاطرات بد خوبم
عسل بانوی ایران
فناوری اطلاعات
تسنیم
بیا تو حالشو ببر
لحظات خوش
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
پوست کلف
سوارکاری
زندگی
وقایع
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران باستان ، مصر باستان ‍،
و یا شاید هم ...
محرما نه
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ماهیان آکواریمی
خانه ی رویایی من
فلک را سقف بشکافیم
(جزر و مد)
یکدلی در سفر زندگی
سیر بی سلوک ( مجاهدیان )
عضویت از شما پولش از ما
TOYOTA
جاشو
دوستانه و صمیمانه. Pen pal یعنی دوستی که برایت می نویسد...
خلوت تنهایی
تازه‏های دنیای دیجیتال
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
چه زود از یادت رفت...
تولیداتی های ابوریحان
فطرس
گرافیک و نقاشی ایرانی
دست نوشته های من
قم - نگاهی دیگر
MAKHo0oF gr0ups
++گوشی موبایل رایگان+
Dushanbe - Tajikistan - تاجیکستان - دوشنبه
بی ستاره ترین شبهای زندگی...
..:: نـو ر و ز::..
باور
سفر به ماوراء
اقاقی
گــلـبـرگ
در سایه سار وحدت
دنیای آتی
عــــــــــروج
دچار یعنی عاشق...
رهایی
وطن پرست
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
پخش مستقیم از کربلا
پان ایرانیسم
پرواز
شهید
گفتار زرتشت
چتر خدا
سروده عارف قزوینی درباره اشو زرتشت
نفوذ دین زرتشت در چین
خندون
پارسی وار
کلیک و کسب درآمد
دل نوشته های بهاری
نیمه گمشده
حسابداری -حسابرسی وطراحی سیستمهای مالی
کاریکلماتوریست
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ