مقاومتهایمحلّیبر علیهتازیان (به روایت استاد زرین کوب) اینمقاومتهایمحلّیغالباً بیشاز یکحملهدیوانهوار عصبانینبود. پساز آنسقوطمهیبکهدستگاهحکومتو سازمانجامعهیایرانیرا در همفرو ریخت، ایناضطرابها و حرکتها لازمبود تا بار دیگر احوالاجتماعیقوامیابد و تعادلخود را بهدستآورد. ریپساز سقوطنهاوند بهدستعربانافتاد. مردمچندینبار با فاتحانصلحکردند و پیمانبستند اما هر چند گاهکهامیر تغییر مییافتسر بهشورشبرمیآوردند. مدتها بعد، یعنیدر زمانحکومتابوموسیاشعریبر کوفهو اعمّالآن، بود کهوضعریآرامو قرار یافت. ابوموسیوقتیبهاصفهانرسید مسلمانیبر مردمعرضهکرد. نپذیرفتند، از آنها جزیهخواستقبولکردند و شبصلحافتاد اما چونروز فراز آمد غدر آشکار کردند و با مسلمانانبهجنگبرخاستند تا ابوموسیبا آنها جنگکرد. و اینخبر را در باباهلقمنیز آوردهاند. در سالهای28 و 30 هجریتازیاندو دفعهمجبور شدند استخر را فتحکنند. در دفعهیدوممقاومتمردمچندانبا رشادتو گستاخیمقرونبود کهفاتحعربرا از خشمو کینهدیوانهکرد. نوشتهاند کهچونعبداللّهبنعامر فاتحمزبور از پیمانشکستنمردماستخر آگاهشد و دانستکهمردمبر ضدّ عربانبهشورشبرخاستهاند و عاملویرا کشتهاند «سوگند خورد کهچندانبکشد از مردماستخر کهخونبراند. بهاستخر آمد و بهجنگبستد...و خونهمگانمباحگردانید و چندانکهمیکشتند، خوننمیرفتتا آبگرمبر خونمیریختند. پسبرفتو عدد کشتگانکهنامبردار بودند چهلهزار کشتهبود، بیروناز مجهولان» مقاومتهایمردمدلاور ایرانبا چنینقساوتو جنایتیدر همشکستهمیشد امااینسختکشیها هرگز نمیتوانستارادهو روحآنعدهیمعدودیرا کهدر راهدفاعاز یار و دیار خویش، خونو عمر و زندگیخود را نثار میکردند، یکسرهخفهو تباهکند. از اینرو همهجا، هر جا کهممکنبود ناراضیاندر برابر فاتحاندرایستادند. هر شهر کهیکبار اسلامآوردهبود و تسلیمشدهبود وقتیناراضیاندر آنشهر، دوبارهمجالسرکشیمییافتند در شکستنپیمانیکهبا عربانبستهبود دیگر لحظهایتردید و درنگنمیکرد. در تاریخفتوحاسلامدر ایران، مکرّر بهاینگونهصحنهها میتوانبرخورد. در سالسیامهجریمردمخراسانکهقبولاسلامکردهبودند مرتد شدند و عثمانخلیفهیمسلمانانعبداللّهبنعامر و سعید بنعاصرا فرمانداد کهآنانرا سرکوبینمایند و برایدومبار عربانمجبور شدند گرگانو طبرستانو تمیشهرا فتحکنند سیستاندر روزگار خلافتعثمانفتحشد اما وقتیخبر قتلعثمانآنجا رسید، مردمگستاخشدند و کسیرا کهاز جانبعربانبر آنجا حکومتمیکرد از سیستانبراندند. مرزبانآذربایجانکهدر اردبیلمقرّ داشتبا عربانسختجنگید و پساز جنگهایخونینبا حذیفةبنالیمانبر هشتصد هزار درمصلحکرد. اما وقتیعمر خلیفهیدوم، حذیفهرا از آذربایجانباز خواند و دیگریرا بهجایاو گماشتمردمآذربایجانبار دیگر بهانهایبرایشورشو سرکشیبهدستآوردنداینشورشها و مقاومتها برایبازگشتدولتساسانیاننبود. برایآنبود کهمردمبهعربانسر فرو نیاورند و جزیهیسنگینرا کهبر آنها تحمیلمیشد، نپذیرند. اینپرخاشجوییبا عربنهفقطدر کسانیکهدر شهرهایایرانماندهبودند بهشدّتوجود داشتدر کسانینیز کهبهمیاناعرابو در عراقو حجاز بودند مدتها باقیبود.