جمشید در نوشته های فارسی میانه:
از جمشید در نوشته های فارسی میانه بسیار یاد شده است. فارس نامه: ابن بلخی در فارس نامه تخت جمشید را ساخته ی جمشید دانسته و می گوید : هر کجا صورت جمشید به کنده گرد کنده اند، مردی بوده است قوی، کشیده ریش و نیکو روی و جعد موی و در بعضی جاها صورت او گرد است و چنان است که روی در آفتاب دارد. نوروز نامه: خیام در نوروز نامه پیدایش می را به دست یکی از نزدیکان جمشید به نام شاه شمیران دانسته است. نفایس الفنون فی عرایس العیون: در نفایس الفنون فی عرایس العیون نوشته ی محمد ابن آملی پیدایش می به دست جمشید دانسته شده است. عضدالدوله از صاحب ابن عباد می پرسد اول کسی که شراب بیرون آورد که بود ؟ او جواب داد که جمشید جمعی را بر آن داشت تا نباتات و درختان گوناگون را بکارند و ثمرات آن را تجربه نمایند. چون میوه ی رز چشیدند در او اذتی هر چه تمام تر یافتند و چون خزان شد در میوه ی رز استحاله ای پدید آمد. جمشید دستور داد تا آب آن را بگیرند و در خمره کنند. پس از اندک مدتی در خمره آن تغییر حاصل شد « و از اشتداد غلیان حلاوت او به مرارت پیدا شد». جمشید در آن خمره را مهر کرد و دستور داد که هیچ کس از آن ننوشد، زیرا می پنداشت که زهر است. جمشید را کنیزک زیبایی بود که مدت ها به درد شقیقه مبتلا گشته و هیچ یک از اطبا نتوانستند او را معالجه کنند. با خود گفت مصلحت من در آن است که قدری از آن زهر بیاشامم و از زحمت وجود راحت شوم. قدحی پر کرد و اندک اندک ازآن آشامید. چون قدح تمام شد اهتزازی در او پدید آمد، قدحی دیگر بخورد، خواب بر او غلبه کرد. خوابید و یک شبانه روز در خواب بود. همه پنداشتند که کار او به آخر رسید. چون از خواب برخاست از درد شقیقه اثری نیافت. جمشید سبب خواب و زوال بیماری پرسید. کنیزن حال باز گفت. جمشید جمله ی حکما را گرد کرد و جشنی بر پا نمود و خود قدحی بیاشامید و بفرمود تا به هر یک قدحی دادند. چون یکی دو دور بگردید، همه در اهتزاز در آمدند و نشاط می کردند و آن را شاه دارو نام نهادند و در آن راه مبالغه می نمودند و در خوردن افراط می کردند. همچنین گویند که جمشید جامی داشت که آنرا جام جهان نما میگفتند و در آن احوال ملک خویش میدید. از جام جم یا جام جهان نما در ادبیات فارسی نشانه های بسیاری می توان یافت که پرداختن به آن ها از حوصله ی این نوشتار بیرون است.
جمشید در ادبیات معاصر فارسی
در ادبیات معاصر ایرانی، بر خلاف دوران ادبیات کلاسیک ایران که به کرات نام و سرگذشت جمشید موضوع اشعار شعرایی چون حافظ، مولوی و خیام قرار گرفته است، کمتر به این شخصیت پرداخته شده است. اما محمد محمدعلی با رمان جمشید و جمک از معدود نویسندگانی باشد که به بازآفرینی اساطیر کهن ایرانی به زبان رمان روی آورده است. شروین وکیلی نیز در داستان اسطوره ای سوشیانس از جمشید و دیگر اساطیر ایرانی استفاده کرده است .